راز آن حضور استثنایی
تاریخ انتشار: ۲۰ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۰۸۵۹۷۲
آنروز ساعت نهونیم صبح هنگامی که دوستداران سیدمرتضی آوینی در حیاط حوزه هنری جمع شده بودند تا با او وداع و پیکر او را تشییع کنند، ناگهان شرایط تغییر کرد و رهبر انقلاب اسلامی را در میان خود دیدند که به سمت تابوت آوینی رفت و با قرائت فاتحه به روح این هنرمند شهید ادای احترام کرد. این اتفاق تا آنجا که یادم میآید برای کسی دیگر تکرار نشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به گزارش ایسنا، تقی دژاکام در یادداشتی با این عنوان در روزنامه جوان نوشت: به نظرم مراسم تشییع شهید آوینی در روز ۲۲ فروردین یکی از استثناییترین مراسمها پس از فقدان هنرمندان و اهالی فرهنگ پس از انقلاب اسلامی است. آنروز ساعت نهونیم صبح هنگامی که دوستداران سیدمرتضی آوینی در حیاط حوزه هنری جمع شده بودند تا با او وداع و پیکر او را تشییع کنند، ناگهان شرایط تغییر کرد و رهبر انقلاب اسلامی را در میان خود دیدند که به سمت تابوت آوینی رفت و با قرائت فاتحه به روح این هنرمند شهید ادای احترام کرد. این اتفاق تا آنجا که یادم میآید برای کسی دیگر تکرار نشد. اما معنای این حرکت رهبر عزیز انقلاب چه بود و چه باعث شده بود آنروز صبح به تیم همراه خود بگوید «من امروز باید حتماً در این مراسم شرکت کنم».
شاید رمز و راز این حضور استثنایی را بتوان در یادکردهای مکرر آقا از شهید آوینی در مناسبتهای مختلف جستوجو کرد؛ آنجاها که ایشان از آوینی در کنار کسانی، چون چمران، حججی و حتی سردار سلیمانی نام میبرد و آنها را «الگو» و «قهرمان» نسلهای بعد مینامد. ببینید:
- ما برای تربیت نسل جوان منطبق بر اهداف و آرمانها و جهتگیریهای نظام اسلامی دچار فقرِ الگو نیستیم که سراغ فلان شخصیت تاریخی بیگانه برویم، بلکه الگوهای بزرگی همچون شهدای هستهای، شهید چمران، شهید آوینی و شهید حججی داریم که با احساس مسئولیت و با قدرت و عزت و برای افتخار و سربلندی ملت، در مقابل دشمن ایستادند.
- ما در هرجایی که کار انقلابی کردیم، این [الگو]ها را داریم. ببینید! کاری که شهدای هستهای ما در زمینههای هستهای که بسیار هم حساس است پیشاهنگش بودند، کاری که شهید طهرانیمقدم پیشاهنگش بود، کاری که شهید کاظمی در زمینه سلولهای بنیادی پیشاهنگش بود، کارهای بسیار بزرگی است. در زمینههای فرهنگی [هم]کاری که شهید آوینی پیشاهنگش بود و در این اواخر [هم]مرحوم سلحشور - که اینها پیشروان کار انقلابی در این کشورند- اینها را باید ترویج کرد، اینها را باید تقدیر کرد و نام اینها را باید گرامی داشت. کار انقلابی این است. اینکه من بارها تکرار میکنم که نیروهای انقلابی را و نیروهای حزباللهی را باید گرامی بداریم و باید نگه بداریم، بهخاطر این است؛ کار وقتی با روحیۀ انقلابی شد، پیشرفت خواهد کرد.
- این تعبیرها و یادکردهای مکرر و تأکید بر کلیدواژۀ «الگو» برای تربیت نسل جوان، نکتهای است که همین امروز هم شاید با شدتی بیشتر نیاز به مرور و تأمل دارد. ضمن اینکه در تعبیر رهبر انقلاب بر وجه «پیشاهنگ» این حرکتها و اقدامات علمی و فناوری و فرهنگی و هنری بودن هم اصرار شده است تا معلوم شود این وجه بنیانگذارِ این حرکتها بودن خود یک ارزش جداگانه و برتر است؛ ارزشی که جای خالی آن در بسیاری از حرکتهای بعدی هم محسوس است:
- من حالا این را میخواهم عرض بکنم - که این هم یک مطالبه جدی و یک آرزوست، انشاءالله این آرزو برآورده بشود- کاش کسانی بتوانند مثل شهید آوینی این جهاد عظیم و عمومی [در ماجرای کرونا]را روایت کنند؛ همچنان که شهید آوینی با آن بیان شیرین و زیبا و اثرگذارِ خودش توانست جزئیات جبهه را برای ما روایت بکند و آن را ماندگار بکند. کاش کسانی بتوانند این کار را بکنند؛ هم در گفتار و هم در نوشتار و هم در کارهای هنری و نمایشها و پدیدههای هنری.
یک ارزشگذاری دیگر در کارهای آوینی آن است که او خود به آنچه میگفت اعتقاد داشت:
- گاهی حرفی را کسی میزند و حرف بزرگی است؛ اما پیداست که خودش اعتقادی به این حرف ندارد. اما این صدا، آن صدایی است که بزرگترین حرفها را میزد و خودش اعتقاد داشت. مثلاً میگفت: «این جوانان ما، به راههای آسمان آشناترند تا به راههای زمین.» این را چنان میگفت که گویا راههای آسمان را خودش رفته، دیده و میداند که اینها آشناتر هستند!
آوینی از «کامران» بودن تا «سید شهیدان اهل قلم» شدن راه زیادی را پیمود و تغییرات زیادی کرد؛ اما نه تغییر مانند سوپرانقلابیهای سابقی که امروز به ارتجاع و انحطاط و ابتذال حقیرانه افتادهاند که حتی مخالفان را هم به تعجب واداشته است. او برعکس و به تعبیر قرآن از «ظلمات» به «نور» در صیرورت بود. او حتی مانند کسانی نشد که خوب شدهاند، اما در همین حد که به نماز و روزه و عبادات خود برسند و کاری به کار سیاست و دشمن نداشته باشند. او هم در جبهه نظامی قدم گذاشت و هم در جبهه فرهنگی قلم، هم علیه بعث عراق نوشت هم علیه شیطان بزرگ و دشمن صهیونیستی.
- انقلاب اسلامی به عنوان یگانه مظهر حق در جهان امروز، تنها در نبرد رودررو با باطل است که به تمامیت میرسد و اینچنین، رودررویی ما با امریکا به عنوان مظهر بزرگ شیطان، اجتنابناپذیر و حتمی است.
- چگونه میتوان هویت فلسطین را تغییر داد، در حالی که اشغال فلسطین واقعهای مربوط به هزارههای دور نیست که کسی آن را به یاد نیاورد؛ همه به یاد دارند که این قوم پلید [صهیونیستها]چگونه با حمایت سیاسی و تسلیحاتی امپریالیستهای تجاوزگر، سرزمین فلسطین را از صاحبان اصلی آن غصب کردهاند.
- آیا فلسطینیان یک بار دیگر به سرزمین خویش باز خواهند گشت؟ آتش این امید نه تنها در دلها فرو ننشسته است بلکه هر چه میگذرد شدت و حرارت بیشتری مییابد.
نکته مهم آخر هم اینکه آوینی در دفاع از انقلاب اسلامی، در حمایت از امام خمینی و رهبری و آرمانهای آن، دچار هیچگونه خودسانسوری و خجالت و رودربایستی و ترس نشد. محکم ایستاد و هزینه این ایستادن را هم روزبهروز به روزنامههای سوپرانقلابیهای وقت پرداخت! چیزی که امروز خیلی از مؤمنان به انقلاب و نظام در میانه بمباران تبلیغاتی دشمن و فضاسازیهای گسترده رسانهای به آن احتیاج دارند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: آمریکا فلسطين فلسطینیان شهید چمران امام خمینی شهيد آويني شهید حججی سردار سلیمانی شهداي هسته اي سوريه آمريكا فلسطين لبنان انقلاب اسلامی شهید آوینی آن روز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۰۸۵۹۷۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سه جریان مخالف استاد مطهری
مبلغ: غیر از کسانی که به لحاظ دینی با ایشان در تضاد بودند، متدینان و حتی برخی روحانیون هم در قبال او موضعگیری داشتند. ما چند جریان را در مقابل استاد مطهری میبینیم.
نخست جریان ولایتیها که نسبت به مطهری بیمهریهایی داشتند و هنوز هم دارند. جریان دوم جریانهای سنتی در معارف اسلام بودند. جریان سوم گروهی از انقلابیون که استاد مطهری را مورد اتهام قرار میدادند.
رفتار جریان اول: استاد مطهری نسبت به ولایت، مواضع صریح و مستدلی دارد. رسالهای هم در این رابطه تالیف کرده است. در آن رساله هم بر ولایت سیاسی اهل بیت علیهمالسلام استناد کرده و هم بر ولایت معنوی و باطنی آنها. علاوه بر اینها، ایشان از آثار استدلالی که در این زمینه تالیف شده است، استقبال کردند مثلا در مقالهای از «الغدیر» علامه امینی دفاع کردند. با همهٔ این تلاشها چرا عدهای ولایتی با ایشان مخالف بودند؟
این انتقادات ناشی از آن است که این گروه توقع داشتند استاد مطهری در میدان لعن و سب وارد شود و در مورد تبری نسبت به برخی شخصیتهای مورد احترام اهل سنت به صراحت موضعگیری کند. شهید مطهری اهل اینگونه مقابلهها که امت اسلامی را با اختلاف مواجه میکند، نبود. این جماعت به همین علت دربارهٔ او موضعگیری منفی میکردند، ولایت او را ضعیف میشمردند و از این جهت او را مورد نقد و اعتراض قرار میدادند.
رفتار جریان دوم: این جریان که تشابه زیادی با جریان اول دارد، معتقد بودند شهید مطهری یک عالم متجدد است و برای اینکه از اسلام دفاع کند، برخی احکام اسلام را نادیده میگیرد. این افراد با تجددگرایی استاد مطهری مخالف بودند و معتقد بودند نظرات او با استدلال سنتی سازگار نیست. مثلا شهید مطهری از اینکه زنان با رعایت پوشش اسلامی در فعالیتهای اجتماعی حضور داشته باشند دفاع کرده است. ولی این گروه سنتی معتقد بودند این الگو، الگوی اسلامی نیست بلکه الگوی برگرفته از غرب است.
در بین علمای ما افراد نسبتا زیادی بودند که به این دلیل با افکار شهید مطهری مخالف بودند. یکی از همین افراد که سابقهٔ تحصیل نزد استاد مطهری داشت، کتاب مسئلهٔ حجاب ایشان را مورد نقد قرار داد، حواشی برای کتاب نوشت و برای استاد مطهری فرستاد. در آن حواشی، طعنههای زیادی با همین جهتگیری علیه استاد مطهری وجود دارد. شهید مطهری از این اتهامات بسیار متاثر میشود و ذیل آن حواشی مینویسد از چیزهایی که من از آن نمیگذرم این افتراهاست. این گروه خیلی به استاد مطهری فشار میآوردند.
مطهری در میان همصنفان خودش هزینه میداد ولی دست از روشنگری دین برنمیداشت. اگر ایشان میخواست تسلیم پسند عوامالناس شود آثاری مثل تحریفات عاشورا نمینوشت و سکوت میکرد کما اینکه هملباسان او سکوت میکردند و مورد احترام مردم قرار میگرفتند. حرف شهید مطهری همین است که نتیجهٔ کتمان حقیقت عذاب الیم است.
رفتار جریان سوم: شهید مطهری از همراهان امام در انقلاب بود، در جریان نهضت حضور داشت ولی بسیاری از انقلابیون با او مشکل داشتند. این مشکل از دو جهت بود یکی مشکل نظری و دوم مشکل عملی. مشکل نظری این بود که عدهای به نام انقلابیون میخواستند همهٔ اسلام را در انقلاب خلاصه کنند. انگار اسلام مساوی با انقلاب است و هیچ چیز دیگری از اسلام را به رسمیت نمیشناختند. این جریان همهٔ ارزشها را در انقلاب میدید. انگار غیر از انقلاب در اسلام چیزی نیست. مطهری با چنین تفکری مشکل داشت و مقابل آن میایستاد.
از نظر مطهری، اسلام مبارزه دارد ولی این یکی از ارزشهای اسلام است. مطهری خطاب به این گروه تندرو مینویسد:« از نظر شما تمام مسائل قرآن بر محور انقلاب است».
استاد مطهری در برابر این سه جریان ایستاد و جان خودش را فدا کرد. بیان مطالب آسیب شناسی های فکری در زمان و شرایط انقلاب کار سختی بود و کسی دیگری جز ایشان مقابل این جریان های افراطی نایستاد.
* استاد حوزه و پژوهشگر دین / * منتشر شده در مجله خیمه اردیبهشت 1403
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902693